دیکشنری
داستان آبیدیک
forworn
fɔɹwɔɹn
فارسی
1
عمومی
::
وامانده، (foreworn=) مانده، خسته، فرسوده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORWARD MARKET
FORWARD OSMOSIS
FORWARD PRIMER
FORWARD PROPAGATION
FORWARD RATE
FORWARD REFERENCE
FORWARD SELECTION
FORWARD TAX SHIFTING
FORWARD INTEGRATION
FORWARDER
FORWARDING
FORWARDLY
FORWARDNESS
FORWARDS
FORWEARIED
FORWORN
FOS
FOSAMPRENAVIR
FOSHER BOAT
FOSS
FOSSA
FOSSATE
FOSSE
FOSSETTE
FOSSICK
FOSSIL
FOSSIL BED
FOSSIL FUEL
FOSSIL ICE
FOSSILIFEROUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید