دیکشنری
foundry
fa͡ʊndɹi
فارسی
1
عمومی
::
كارخانه ذوب فلز، چدن ریزی، كارخانه گداز فلز
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FOUNDATION UNIVERSITIES
FOUNDATION UNIVERSITY
FOUNDATION WALL
FOUNDATIONAL MANAGEMENT
FOUNDATIONALISM
FOUNDATIONALIST
FOUNDATIONER
FOUNDATIONS
FOUNDER
FOUNDER DILUTION
FOUNDEROUS
FOUNDERSHIP
FOUNDLING
FOUNDRESS
FOUNDROUS
FOUNDRY
FOUNDRY PROOF
FOUNT
FOUNTAIN
FOUNTAIN HEAD
FOUNTAIN OF YOUTH, THE
FOUNTAIN PEN
FOUNTAINHEAD
FOUR
FOUR BIG
FOUR CENTER TWO ELECTRON BOND
FOUR COLUMN
FOUR CORNERED
FOUR CORNERS RULE
FOUR COURSE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید