دیکشنری
fricassee
fɹɪkəsi
فارسی
1
عمومی
::
سرخكردن، قرمه (تركی)، راگوی گوشت پرنده، قلیه كردن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FRETTING WEAR
FRETTY
FRETWORK
FREUDIAN
FREUQENTLY
FRIABILITY
FRIABLE
FRIAR
FRIAR BIRD
FRIARLY
FRIARS CHICKEN
FRIARS LANTERN
FRIARY
FRIBBLE
FRICANDEAU
FRICASSEE
FRICATIVE
FRICTION
FRICTION CLUTCH
FRICTION COEFfiCIENT
FRICTION FACTOR
FRICTION MATCH
FRICTION RAIL
FRICTION STIR WELDING
FRICTIONAL
FRICTIONAL ELECTRICI
FRICTIONAL LOSS
FRICTIONAL PRESSURE
FRICTIONAL STRESS
FRIDAY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید