دیکشنری
داستان آبیدیک
furbisher
fɜɹbɪʃəɹ
فارسی
1
عمومی
::
جلاگر، پرداخت گر، روشن گر، صیقل گر
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FUNNY BONE
FUNNY BUSINESS
FUNNY HA HA
FUNNY MAN
FUNNY MONEY
FUNNY PECULIAR
FUNREAL RITES
FUR
FUR AND FEATHER
FUR COAT
FUR KING
FUR PIECE
FUR SEAL
FURBELOW
FURBISH
FURBISHER
FURCATE
FURCATION
FURCULA
FURCULUM
FURFURACEOUS
FURFURALDEHYDE
FURIBUND
FURIOUS
FURIOUSLY
FURIOUSNESS
FURL
FURLONG
FURLOUGH
FURMETY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید