دیکشنری
داستان آبیدیک
gastronomer
gæstɹənɑməɹ
فارسی
1
عمومی
::
خوب خور، صاحب سررشته درخوراك، خوب چیزخور
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GASTROCNEMIUS
GASTROENTERITIS
GASTROENTEROLOGIST
GASTROENTEROLOGY
GASTROESOPHAGEAL REFLUX
GASTROGENIC
GASTROGENOUS
GASTROINTESTINAL
GASTROINTESTINAL COMPLAINTS
GASTROINTESTINAL SYSTEM
GASTROINTESTINAL TRACT
GASTROLITH
GASTROLOGIST
GASTROLOGY
GASTRONOME
GASTRONOMER
GASTRONOMIC
GASTRONOMICAL
GASTRONOMICALLY
GASTRONOMIST
GASTRONOMY
GASTROPOD
GASTROPODOUS
GASTROPTOSIS
GASTROSCOPE
GASTROSCOPIC
GASTROSCOPY
GASTROTOMY
GASTROVASCULAR
GASTRULA
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید