دیکشنری
داستان آبیدیک
gastrotomy
gæstɹotəmi
فارسی
1
عمومی
::
شكم بازكردن، شكم پاره كنی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GASTROLOGIST
GASTROLOGY
GASTRONOME
GASTRONOMER
GASTRONOMIC
GASTRONOMICAL
GASTRONOMICALLY
GASTRONOMIST
GASTRONOMY
GASTROPOD
GASTROPODOUS
GASTROPTOSIS
GASTROSCOPE
GASTROSCOPIC
GASTROSCOPY
GASTROTOMY
GASTROVASCULAR
GASTRULA
GASTRULATE
GASWORKS
GATE
GATE CRASHER
GATE ELECTRODE
GATE INSERT
GATE KEEPER
GATE MEETING
GATE POST
GATE TUBE
GATEAGE
GATED RECURRENT UNIT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید