دیکشنری
داستان آبیدیک
gestion
d͡ʒɛst͡ʃən
فارسی
1
عمومی
::
اداره كردن، اداره
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GESTAPO
GESTATE
GESTATION
GESTATIONAL AGE
GESTATIONAL DIABETES
GESTATIONAL HYPERTENSION
GESTATORAIAL CHAIR
GESTATORIAL
GESTE
GESTICULANT
GESTICULATE
GESTICULATION
GESTICULATIVE
GESTICULATOR
GESTICULATORY
GESTION
GESTURAL
GESTURAL SCORE
GESTURE
GESTURE HINT
GESTURES
GET
GET A BANG OUT OF
GET A BEAD ON
GET A BREAK
GET A BUZZ OUT OF
GET A CHARGE
GET A CHARGE OUT OF
GET A DIRTY LOOK
GET A FIX
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید