دیکشنری
داستان آبیدیک
given
gɪvən
فارسی
1
عمومی
::
معلوم، معتاد datum، داده، مسلم، معین، مفروض، مبتلا
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GIVE UP THE STRUGGLE
GIVE US THE TOOLS, AND WE WILL FINISH THE JOB
GIVE VENT TO
GIVE VOICE TO
GIVE WAY
GIVE WAY SIGN
GIVE WAY TO
GIVE WAY TO SOMEONE OR SOMETHING
GIVE WAY VESSEL
GIVE WEIGHT TO
GIVE WHAT FOR
GIVE WITH
GIVE YOU A LIFT
GIVE YOUR VOTE
GIVEAWAY
GIVEN
GIVEN ABOVE
GIVEN IN
GIVEN NAME
GIVEN THRESHOLD
GIVEN TO
GIVEN TO UNDERSTAND
GIVENCHY GENTLEMAN
GIVENCHY POUR HOMME
GIVER
GIVIG
GIVING PARTNER
GIZMO
GIZZARD
GL
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید