دیکشنری
داستان آبیدیک
glace
glæse͡i
فارسی
1
عمومی
::
لعابدار، براق، صاف، نرم، پوشیده ازشكر، ماده صاف و
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GIVEN NAME
GIVEN THRESHOLD
GIVEN TO
GIVEN TO UNDERSTAND
GIVENCHY GENTLEMAN
GIVENCHY POUR HOMME
GIVER
GIVIG
GIVING PARTNER
GIZMO
GIZZARD
GL
GLABELLA
GLABRESCENT
GLABROUS
GLACE
GLACIAL
GLACIAL EPOCH
GLACIAL LAKE OUTBURST FLOOD
GLACIAL TILL
GLACIATE
GLACIATED
GLACIATION
GLACIER
GLACIOLOGY
GLACIS
GLAD
GLAD HAND
GLAD RAGS
GLAD TIDINGS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید