دیکشنری
داستان آبیدیک
glochidium
glokɪdiəm
فارسی
1
عمومی
::
(جش) نوزاد، خار، (گش) موها یا كركهای نوك تیز
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GLOBEFLOWER
GLOBIN
GLOBOID
GLOBOSE
GLOBOSITY
GLOBULAR
GLOBULAR PROTEIN
GLOBULARITY
GLOBULE
GLOBULOUS
GLOBY
GLOCALISATION
GLOCALISE
GLOCHIDIAL
GLOCHIDIATE
GLOCHIDIUM
GLOCKENSPIEL
GLOM
GLOM ON TO
GLOMERATE
GLOMERATION
GLOMERULAR FILTRATION
GLOMERULAR FILTRATION RATE
GLOMERULATE
GLOMERULE
GLOOM
GLOOMILY
GLOOMINESS
GLOOMING
GLOOMINGLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید