دیکشنری
داستان آبیدیک
gradin
gɹe͡idɪn
فارسی
1
عمومی
::
یك سری صندلی یا پله های كوتاه كه یكی بالای دیگری
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GRADE
GRADE CROSSING
GRADE DOWN
GRADE LABELING
GRADE POINT AVERAGE
GRADE SCHOOL
GRADE SEPARATION
GRADED
GRADED BUTTRESSES
GRADER
GRADIENT
GRADIENT ANGLE
GRADIENT GEL ELECTROPHORESIS
GRADIENT VECTOR
GRADIENTER
GRADIN
GRADINE
GRADING
GRADIOMETER
GRADOMETER
GRADUAL
GRADUAL PROCESS
GRADUALISM
GRADUALIST
GRADUALITY
GRADUALLY
GRADUALNESS
GRADUATE
GRADUATE CERTIFICATE PROGRAM
GRADUATE DEGREE PROGRAM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید