داستان آبیدیک

groom

gɹʊm


فارسی

1 عمومی:: مرد، تیمار كردن‌، داماد، اراستن‌، مهتر، زیبا كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb tidy: You should groom the horse before the show. noun male being married: The groom smiled at his bride to be.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code