دیکشنری
داستان آبیدیک
haddock
hædək
فارسی
1
عمومی
::
قسمی ماهی، (جش) ماهی روغن كوچك
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HAD A GOOD TIME
HAD A NICE TIME
HAD AS SOON
HAD BETTER
HAD BETTER KEEP STILL ABOUT IT
HAD ENOUGH
HAD HEALTH
HAD I KNOWN THAT
HAD I SEEN HIM
HAD IT
HAD IT TRANS TED
HAD ONE'S FILL
HAD RATHER
HAD SEARCHED
HAD SOONER
HADDOCK
HADE
HADES
HADJ
HADJI
HADN'T
HADN'T OUGHTA
HADOOP
HADOOP DISTRIBUTED FILE SYSTEM
HAEMACARDIORRHAGIA
HAEMAL
HAEMAPOIETIC
HAEMATEMESIS
HAEMATIC
HAEMATIDROSIS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید