دیکشنری
haematemesis
hæme͡itməsɪs
فارسی
1
عمومی
::
خون قی كردن، استفراغ خون
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HAD RATHER
HAD SEARCHED
HAD SOONER
HADDOCK
HADE
HADES
HADJ
HADJI
HADN'T
HADN'T OUGHTA
HADOOP
HADOOP DISTRIBUTED FILE SYSTEM
HAEMACARDIORRHAGIA
HAEMAL
HAEMAPOIETIC
HAEMATEMESIS
HAEMATIC
HAEMATIDROSIS
HAEMATITE
HAEMATOCELE
HAEMATOGEN
HAEMATOGENESIS
HAEMATOID
HAEMATOLOGY
HAEMATOMA
HAEMATOSE
HAEMATOSIS
HAEMATOXYLON
HAEMATOZOON
HAEMATURIA
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید