دیکشنری
ham handed
hæm hændɪd
فارسی
1
عمومی
::
زشت، سنگین دست، بی مهارت
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HALT!
HALTER
HALTER BREAK
HALTERBREAK
HALTING
HALTING PLACE
HALTINGLY
HALUCINOGENIC
HALVE
HALVERS
HALVES
HALVING
HALYARD
HAM
HAM FISTED
HAM HANDED
HAM UP
HAMADRYAD
HAMAS
HAMATE
HAMATED
HAMATUM
HAMBURG
HAMBURGER
HAME
HAMIFORM
HAMILTON DEPRESSION INVENTORY
HAMITE
HAMITIC
HAMITO SEMITIC
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید