دیکشنری
داستان آبیدیک
hazily
hɔzili
فارسی
1
عمومی
::
بطورتیره، بطورمبهم
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HAZARD ANALYSIS CRITICAL CONTROL POINTS
HAZARD IDENTIFICATION
HAZARD MITIGATION
HAZARD MODEL
HAZARDOUS
HAZARDOUS INSTALLATIONS DIRECTORATE
HAZARDOUSLY
HAZE
HAZEL
HAZEL EYES
HAZEL HEN
HAZEL NUT
HAZELLY
HAZELNUT
HAZELWORT
HAZILY
HAZINESS
HAZING
HAZY
HBF= HYBRID BEAMFORMING
HCA
HCLOCK
HE
HE LOOKS BRAVE
HE LOOKS MALICE
HE ABOLISHED THAT CU
HE ACTED FROM IMPLUS
HE ADMITTED ME TO HI
HE ADORED THAT WOMAN
HE AIMED IT AT ME
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید