hermit

hɜɹmɪt


فارسی

1 عمومی:: زاهد گوشه‌ نشین‌، تارك‌ دنیا، منزوی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun loner: The old man lived as a hermit.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code