داستان آبیدیک

hiding

ha͡idɪŋ


فارسی

1 عمومی:: اختفا، پنهانی‌، نهان‌ سازی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun VERB + HIDING go into He had gone into hiding just after war broke out. | come out of After the car had passed by they came out of hiding. PREP. in ~ The fugitive had spent five weeks in hiding.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code