دیکشنری
داستان آبیدیک
hotch
hɑt͡ʃk
فارسی
1
عمومی
::
تكان خوردن، (اسكاتلند) لولیدن، بیقراری كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HOT TAP
HOT THINKING SYSTEM
HOT TICKET
HOT TO TROT
HOT UNDER THE COLLAR
HOT UTILITY
HOT WATER
HOT WATER PITTING
HOT WEATHER
HOT WORK
HOT ZIGGETY
HOT/ COLD UTILITY
HOTBED
HOTBED OF
HOTBLOOD
HOTCH
HOTCHPOT
HOTCHPOTCH
HOTEL
HOTELLING'S TRACE
HOTFOOT
HOTFOOT IT
HOTFOOT IT OUT OF
HOTHEAD
HOTHOUSE
HOTLINE
HOTLY
HOTSHOT
HOTSPOT
HOTSPUR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید