دیکشنری
داستان آبیدیک
implacental
ɪmplækentəl
فارسی
1
عمومی
::
بیجفت، بیجفت جنین
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPINGEMENT ATTACK
IMPINGEMENT CORROSION
IMPINGEMENT PLATE
IMPINGER
IMPINGING JET
IMPIOUS
IMPIOUSLY
IMPIOUSNESS
IMPISH
IMPISHLY
IMPISHNESS
IMPITEOUS
IMPLACABILITY
IMPLACABLE
IMPLACABLY
IMPLACENTAL
IMPLACENTALIA
IMPLANT
IMPLANT ABUTMENT
IMPLANT BORNE
IMPLANT DENTISTRY
IMPLANT IN
IMPLANT PLACEMENT
IMPLANT SUPPORTED
IMPLANT THERAPY
IMPLANTATION
IMPLANTATION BLEEDING
IMPLANTOLOGY
IMPLAUSIBILITY
IMPLAUSIBLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید