implicitness

ɪmplɪsɪtnəs


فارسی

1 عمومی:: ضمنی‌بودن‌، بط‌ور ضمنی‌مفهوم‌بود، اشاره‌ضمنی‌، دلالت‌ضمنی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code