داستان آبیدیک

inaudible

ɪnɔdəbəl


فارسی

1 عمومی:: غیر قابل‌ شنیدن‌، نارسا، شنیده‌، غیر قابل‌ شنوایی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become ADV. quite, totally | almost, practically, virtually His voice was almost inaudible. | largely PREP. to The sound is inaudible to the human ear.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code