دیکشنری
داستان آبیدیک
incomer
ɪnkʌməɹ
فارسی
1
عمومی
::
جانشین، سرزننده، فضول، شخصوارد، واردشونده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INCOME DISTRIBUTION
INCOME ELASTICITY
INCOME GROUP
INCOME MEASUREMENT
INCOME RECIPIENTS
INCOME SENSITIVITY OF DEMAND
INCOME SMOOTHING
INCOME STATEMENT
INCOME STATEMENT ACCOUNTS
INCOME SUMMARY
INCOME TAX
INCOME TAX ACTS
INCOME TAX DISPUTES
INCOME TAX RATE
INCOME TAX RETURN
INCOMER
INCOMES POLICY
INCOMING
INCOMING AUDITOR
INCOMING CALL
INCOMMENSURABILITY
INCOMMENSURABLE
INCOMMENSURABLY
INCOMMENSURATE
INCOMMENSURATENESS
INCOMMODE
INCOMMODED BY WANT O
INCOMMODIOUS
INCOMMODIOUSLY
INCOMMODIOUSNESS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید