دیکشنری
indiscretely
ɪndɪskɹɛtli
فارسی
1
عمومی
::
بطور بهمپیوسته، بطور یك پارچه
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INDIRECT QUOTATION
INDIRECT SPEECH
INDIRECT TAX
INDIRECTION
INDIRECTLY
INDIRECTNESS
INDISCERNIBLE ABLE
INDISCERPTIBILITY
INDISCERPTIBLE
INDISCIPLINABLE
INDISCIPLINE
INDISCOVERABLE
INDISCREET
INDISCREETLY
INDISCRETE
INDISCRETELY
INDISCRETION
INDISCRIMINATE
INDISCRIMINATE WEAPONS
INDISCRIMINATELY
INDISCRIMINATION
INDISPENSABILITY
INDISPENSABLE
INDISPENSABLES
INDISPENSABLY
INDISPOSE
INDISPOSED
INDISPOSED TOWARDS A
INDISPOSEDNESS
INDISPOSITION
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید