دیکشنری
داستان آبیدیک
inhabited
ɪnhæbɪtɪd
فارسی
1
عمومی
::
مسكون، اباد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INGROWN
INGROWTH
INGUINAL
INGUINAL CAPAL
INGUINAL REGION
INGUINO ABDOMINAL
INGUINODYNIA
INGURGITATE
INGURGTATION
INHABIT
INHABITABLE
INHABITANCE
INHABITANCY
INHABITANT
INHABITATION
INHABITED
INHABITIVENESS
INHALANT
INHALATION
INHALATOR
INHALATORY STRIDOR
INHALE
INHALER
INHARMONIC
INHARMONIOUS
INHARMONIOUSLY
INHARMONIOUSNESS
INHARMONY
INHAUL
INHAULER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید