insufflation

ɪnsəfle͡iʃən


فارسی

1 عمومی:: فوت‌)كردن‌(، دمیدن‌، داخل‌كردن‌گازیا بخاردر گودالی‌از

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code