دیکشنری
داستان آبیدیک
insulator
ɪnsəle͡itəɹ
فارسی
1
عمومی
::
مقره، عایق، عایق كننده، بنداور، جدا كننده، عایق
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INSUFFICIENT
INSUFFICIENT AI ENHANCEMENT POINTS
INSUFFICIENTLY
INSUFFLATE
INSUFFLATION
INSULANT
INSULAR
INSULARISM
INSULARITY
INSULATE
INSULATE AGAINST INSULATE FROM
INSULATED
INSULATED WIRE
INSULATING MATERIAL
INSULATION
INSULATOR
INSULIN
INSULIN GROWTH FACTOR
INSULIN LIKE GROWTH FACTOR
INSULIN RECEPTOR
INSULIN RESISTANCE
INSULIN SIGNALING PATHWAY
INSULT
INSULT TO YOUR INTELLIGENCE
INSULTATION
INSULTING
INSULTINGLY
INSUNK
INSUPERABILITY
INSUPERABLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید