دیکشنری
داستان آبیدیک
interjectory
ɪntəɹd͡ʒɛktəɹi
فارسی
1
عمومی
::
صوتدار، در میاناورده، معترضه، در میانانداخته
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERIOR COLUMN
INTERIOR GATEWAY ROUTING PROTOCOL
INTERIOR LABEL
INTERIOR PLANET
INTERIOR’S MINISTRY NATIONAL OBSERVATORY ON THE INTIMIDATION OF LOCAL ADMINISTRATORS
INTERIORITY
INTERIORLY
INTERITEM CORRELATION
INTERJACENCY
INTERJACENT
INTERJECT
INTERJECT INTO
INTERJECTION
INTERJECTIONAL
INTERJECTIONALLY
INTERJECTORY
INTERKNIT
INTERLACE
INTERLACE WITH
INTERLACED
INTERLACEMENT
INTERLACING
INTERLACING ARCHES
INTERLAMINATE
INTERLAP
INTERLARD
INTERLAYER
INTERLEAF
INTERLEAVE
INTERLEAVED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید