دیکشنری
داستان آبیدیک
intermediately
ɪntəɹmidiətli
فارسی
1
عمومی
::
بطور میانه، بطور متوسط
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERMEDIATE CONSEQUENCE
INTERMEDIATE CONTROL
INTERMEDIATE CUNEIFORM
INTERMEDIATE FOCUS EARTHQUAKE
INTERMEDIATE GROOMING
INTERMEDIATE LANGUAGE
INTERMEDIATE NERVE
INTERMEDIATE NETWORK
INTERMEDIATE POINTS
INTERMEDIATE PRODUCT
INTERMEDIATE RANGE NUCLEAR FORCES
INTERMEDIATE REPRESENTATION
INTERMEDIATE SUPPORT SPAR
INTERMEDIATE TERRITORY
INTERMEDIATE TIE
INTERMEDIATELY
INTERMEDIATION
INTERMEDIATOR
INTERMEDIATORY
INTERMEDIUM
INTERMENT
INTERMESTIC
INTERMEZZO
INTERMIGRATION
INTERMINABLE
INTERMINABLENESS
INTERMINABLY
INTERMINATE
INTERMINGLE
INTERMINGLE WITH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید