دیکشنری
داستان آبیدیک
intimation
ɪntəme͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
اعلام، اشاره، اگاهی، خبر
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTESTINES
INTESTINIFORM
INTESTINOVESICAL
INTHRALL
INTHRONE
INTIMA
INTIMACY
INTIMADO
INTIMATE
INTIMATE APPAREL
INTIMATE PARTNER VIOLENCE
INTIMATE RELATIONSHIP
INTIMATE TO
INTIMATE WITH
INTIMATELY
INTIMATION
INTIMIDATE
INTIMIDATE INTO
INTIMIDATE WITH
INTIMIDATION
INTIMIDATOR
INTIMIDATORY
INTIMITY
INTINCTION
INTITLE
INTITULE
INTO
INTO A BALL
INTO ACCOUNT
INTO BEING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید