دیکشنری
داستان آبیدیک
intolerantly
ɪntɑləɹəntli
فارسی
1
عمومی
::
بدونبردباری، متعصبانه، بدونتحمل
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTO LINE
INTO ONE'S HEAD
INTO QUESTION
INTO THE BARGAIN
INTO THE BLUE
INTO THE DRINK
INTO THIN AIR
INTOED
INTOLERABILITY
INTOLERABLE
INTOLERABLENESS
INTOLERABLY
INTOLERANCE
INTOLERANCY
INTOLERANT
INTOLERANTLY
INTOMB
INTONATE
INTONATION
INTONE
INTORSION
INTORTED
INTORTION
INTOTO
INTOXICANT
INTOXICATE
INTOXICATE WITH
INTOXICATED
INTOXICATING
INTOXICATION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید