داستان آبیدیک

inviting

ɪnva͡itɪŋ


فارسی

1 عمومی:: كشنده‌، جالب‌، جاذب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, look, sound ADV. very | hardly, not particularly The house, with its boarded-up windows, was hardly inviting. | quite

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code