داستان آبیدیک

isolate


فارسی

1 عمومی:: در قرنط‌ینه‌ نگاهداشتن‌، تنها، سوا كردن‌، مجزا كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 علوم اجتماعی و جامعه شناسی:: جدایی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb quarantine: We must isolate the patient quickly.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code