دیکشنری
داستان آبیدیک
killcalf
kɪlkæf
فارسی
1
عمومی
::
خونریز، قصاب، گوشت فروش
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
KIL
KILDERKIN
KILIM
KILL
KILL DEVIL
KILL FOR
KILL OFF
KILL OR CURE
KILL PROBABILITY
KILL THE FATTED CALF
KILL THE GOOSE THAT LAYS THE GOLDEN EGG
KILL THE GOOSE THAT LAYS THE GOLDEN EGGS
KILL TIME
KILL TWO BIRDS WITH ONE STONE
KILL WITH KINDNESS
KILLCALF
KILLDEER
KILLED OUTRIGHT
KILLED VACCINE
KILLER
KILLER APPLICATION
KILLER INSTINCT
KILLICK
KILLIFISH
KILLING
KILLING VECTOR FIELD
KILLJOY
KILN
KILN DRY
KILN TAX
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید