دیکشنری
داستان آبیدیک
knowingly
noɪŋli
فارسی
1
عمومی
::
عمدا، دانسته، بزیركی، بدانستگی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
KNOW WHERE IS COMING FROM
KNOW WHERE IT'S AT
KNOW WHERE ONE STANDS
KNOW WHERE STANDS
KNOW WHEREOF SPEAKS
KNOW WHICH IS WHICH
KNOW WHICH SIDE BREAD IS BUTTERED ON
KNOW WHICH SIDE OF ONE'S BREAD IS BUTTERED
KNOW YOUR CUSTOMER
KNOWABILITY
KNOWABLE
KNOWER
KNOWING
KNOWING FACULTY
KNOWING SELF
KNOWINGLY
KNOWINGNESS
KNOWLEDGE
KNOWLEDGE APPLICATION
KNOWLEDGE DISSEMINATION
KNOWLEDGE UTILIZATION
KNOWLEDGE ABLE
KNOWLEDGE ACQUISITION
KNOWLEDGE ASSET
KNOWLEDGE BASE
KNOWLEDGE BASED PLATFORM
KNOWLEDGE BROKER
KNOWLEDGE BY PRESENCE
KNOWLEDGE CENTEREDNESS
KNOWLEDGE COLLECTING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید