دیکشنری
داستان آبیدیک
lanciation
lænsie͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
سوراخكردنیا تیر كشیدن، تیر، دردتیر كشنده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LANAI
LANARY
LANATE
LANCASTRIAN
LANCE
LANCE CORPORAL
LANCELET
LANCEOLATE
LANCEPAIN
LANCER
LANCET
LANCET ARCH
LANCET WINDOW
LANCETED
LANCETHRUST
LANCIATION
LANCINATE
LANCINATING
LANCINATION
LANCÔME
LANCÔME TRÉSOR
LAND
LAND A BLOW
LAND A JOB
LAND AT
LAND BANK
LAND BORDER TRADE
LAND BOUNDARY
LAND BREEZE
LAND CARRIAGE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید