دیکشنری
landding
lænddɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
فرودگاه، ورود بخشكی، كرانهرسمی، پاگرد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LAND SURVEYOR
LAND SWELL
LAND TAG
LAND TAX
LAND TENURE
LAND TENURE SECURITY
LAND TIE
LAND TOO POOR TO RAISE A RACKET ON
LAND UP
LAND USE
LAND VI
LANDAU
LANDAULET
LANDAULET N
LANDDAU
LANDDING
LANDED
LANDED A
LANDED PROPERTY
LANDFALL
LANDFALL N
LANDFILL GAS
LANDFILL OF HISTORY
LANDFORM
LANDGRAVE
LANDGRAVINE
LANDHOLDER
LANDING
LANDING NET
LANDING CRAFT
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید