داستان آبیدیک

landing


فارسی

1 هوافضا:: فرود

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بارانداز، بزمین‌ نشستن‌ هواپیما، فرودگاه‌ هواپیما، ورود بخشكی‌

شبکه مترجمین ایران

3 ورزش و تربیت بدنی:: به ساحل آوردن

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general::   noun of an aircraft ADJ. abrupt, bumpy | crash, emergency, forced | gentle, safe, smooth, soft VERB + LANDING make The pilot had to make an emergency landing in a field. LANDING + NOUN strip top of a staircase ADJ. first-floor, second-floor, etc. PREP. off the ~ The room opens off the landing. | on the ~ There's a phone on the landing outside your room.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code