داستان آبیدیک

liquidation


فارسی

1 حسابداری و مالی:: انحلال، تصفیه

to share assets upon liquidation...

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: واریز حساب‌، نابودی‌، انحلال، از بین‌ رفتن‌، تسویه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تصفیه شرکت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. compulsory, voluntary VERB + LIQUIDATION be forced into, be placed in, be put into, go into The firm may be forced into liquidation. PREP. in ~ a company in liquidation

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code