marrow

mɑɹo


فارسی

1 عمومی:: جوهر، مغز، مغز استخوان‌، مخ‌، قسمت‌ عمده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun the inmost part of the bone: Many enjoy eating bone marrow.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code