nimble

nɪmbəl


فارسی

1 عمومی:: چالاك‌، جلد، تردست‌، چست‌، زرنگ‌، چابك‌، فرز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. quick, light and agile: The lady had very nimble fingers.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code