oiled

ɔ͡ild


فارسی

1 عمومی:: مشمعی‌، روغنی‌، روغن‌زده‌، چرب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code