دیکشنری
oilman
ɔ͡ilmæn
فارسی
1
عمومی
::
نفتفروش، روغنفروش، روغن ساز
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OIL PAN
OIL PAPER
OIL PRESS
OIL SAC
OIL SANDS
OIL SEAL
OIL SLICK
OIL SPILL
OIL SPILL CONTINGENCY PLAN
OIL TANKER
OILCLOTH
OILED
OILER
OILILY
OILINESS
OILMAN
OILNUT
OILSEED
OILSKIN
OILSTONE
OILY
OINK OUT
OINTMENT
OIVE SUCH AS YOU HAV
OK
OKAPI
OKAY
OKAY/OK
OKLAHOMA
OKRA
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید