دیکشنری
داستان آبیدیک
perishing
pɛɹɪʃɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
سخت، هلاككننده، كشنده، بادخورده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PERIPHRASTICALLY
PERIPTERAL
PERISCOPE
PERISCOPIC
PERISCOPIC LENS
PERISH
PERISH FROM
PERISH IN
PERISH THE THOUGHT
PERISH WITH
PERISHABILITY
PERISHABLE
PERISHABLE GOODS
PERISHABLE MERCHANDISE
PERISHABLENESS
PERISHING
PERISPHERICAL
PERISPOME
PERISPOMENON
PERISSODACTYL
PERISTALITH
PERISTALSIS
PERISTALTIC
PERISTALTIC MOVEMENT
PERISTALTICALLY
PERISTERONIC
PERISTOLE
PERISTOME
PERISTREPHIC
PERISTYLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید