perpetrate

pɜɹpɪtɹe͡it


فارسی

1 عمومی:: مرتكب‌ كردن‌، مرتكب‌ شدن‌، مقصر بودن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun to be responsible for; commit: He had perpetrated a serious crime.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code