دیکشنری
داستان آبیدیک
radiophone
ɹe͡idiofon
فارسی
1
عمومی
::
اسبابیكهبااستفادهازنیروی پرتوگسترصدادرمیاورد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
RADIOGRAM
RADIOGRAPH
RADIOGRAPHER
RADIOGRAPHIC
RADIOGRAPHIC TESTING
RADIOGRAPHY
RADIOISOTOPE
RADIOLOGIST
RADIOLOGRAPHY
RADIOLOGY
RADIOLUCENCY
RADIOLYSIS
RADIOMETER
RADIONUCLIDE
RADIONUCLIDE CISTERNOGRAPHY
RADIOPHONE
RADIOPHOTOGRAPH
RADIOSCOPY
RADIOSTRONTIUM
RADIOSYMMETRICAL
RADIOTELEGRAM
RADIOTELEGRAPH
RADIOTELEGRAPHIC
RADIOTELEGRAPHY
RADIOTELEPHONE
RADIOTHERAPY
RADISH
RADIUM
RADIUM THERAPY
RADIUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید