دیکشنری
داستان آبیدیک
rearwards
ɹiɹwəɹdz
فارسی
1
عمومی
::
در عقب، بعقب
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
REAR ITS UGLY HEAD
REAR OF QUEUE
REAR SCREEN
REAR TRANSITION MODULE
REAR UP
REARANGEMENT
REARING
REARM
REARMAMENT
REARMOST
REARRANGE
REARRANGMENT
REARRNGEMENT
REARTICULATED BURIAL
REARWARD
REARWARDS
REASON
REASON AGAINST
REASON OUT
REASON WITH
REASONABILITY
REASONABLE
REASONABLE POSSESSION
REASONABLE ROYALTY
REASONABLENESS
REASONABLENESS CHECK
REASONABLY
REASONABLY POSSIBLE
REASONER
REASONING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید