داستان آبیدیک

remit

ɹɪmɪt


فارسی

1 عمومی:: ارسال‌ وجه‌، معاف‌ كردن‌، بخشیدن‌، فرو نشاندن‌، پول‌، امرزیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb paid: The money must be remitted at once., verb to transmit money in payment: They asked us to remit our fee at once,

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code