دیکشنری
داستان آبیدیک
resignedly
ɹɪza͡indli
فارسی
1
عمومی
::
با تسلیمبقضا، متوكلانه، با توكل
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
RESIDUAL TERM
RESIDUAL THEORY OF DIVIDENDS
RESIDUAL VALUE
RESIDUARY
RESIDUE
RESIDUE NUMBER SYSTEM
RESIDUES
RESIDUUM
RESIDVE
RESIGN
RESIGN FROM
RESIGN TO
RESIGN UNDER FIRE
RESIGNATION
RESIGNED
RESIGNEDLY
RESILE
RESILIENCE
RESILIENCE BASED DESIGN OPTIMIZATION
RESILIENCE RETURN ON INVESTMENT
RESILIENCY
RESILIENCY MATRIX
RESILIENT
RESILIENT COMMUNITY
RESILIENT DISTRIBUTED DATASET
RESILIENT FLOORING
RESILIENT INFRASTRUCTURE SYSTEM
RESILIENT LANDSCAPES APPROACH
RESILIENT ORGANISATIONS
RESILLIENT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید