ridge

ɹɪd͡ʒ


فارسی

1 عمومی:: میان‌آب، مرز، نوك‌، لبه‌، خط‌ الراس‌، خرپشته‌، برامدگی‌، خط‌ الرأس، آب پخشان

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun crest: They lived on a ridge. noun crinkle: There was a ridge in the floor.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code